بحرانهای سرکوب کننده وجود انسان آنقدر زیاد است که خواسته یا ناخواسته به راه حلهای سریع و آسان پیوسته و فراموش میکند که این راه حلها عمدتاً صلح و برابری را در درون ما به عقب میندازد. این راه حلها هیچ راهی برای سئوأالهای نو به جا نمی گذارد و خود را بنده دانستههای بیرونی میکند که هزاران سال در درون انسان لانه کرده و جلو هرگونه شک و تردید را میگیرد. این نوع انسان تاریخی سالهاست که فکر کردن را یاد نگرفته است و تمرین ندارد چون همه چیز را میداند، دانستههای بیرونی.برده راه حل خود و دیگران.
یکی از روشهایی که تاریخ به آن رسیده و سعی کرده از راه حلهای منجمد و ایدولوژی جلوگیری کند، انتخابات آزاد میباشد که پیوستگی آن در دوران چهار ساله پارلمان، سعی میکند راه حلهای مختلف را امتحان کند. آن زمان که این اصل فقط مختص نمایندگان مردم و دور از مردم صورت میگیرد به نوآوری و سئوألهای جدید نمیرسد، راهی است که مردم را به فکر مسلط جامعه (عادی شدن) برمیگرداند و در انتظار ناجی دیگر به آسمان نگاه میکند. اما انتخابات دیگری وجود دارد که ما روزانه در زندگی با آن سر و کار داریم. این حرکات هر چند کوچک باشند اما در سرنوشت شخص و اجتماع تاثیر دارند و اگر آگاهانه و سنجیده عمل کنند تاثیر آن از مجلس و تغییر ناگهانی و انقلابی که معلوم نیست به کجا بکشد مهمتر است. برای مثال رشوه در هر دولتی چه دمکراتیک یا دیکتاتوری قانوناً قدغن است، این قانون هر چند از زبان نمایندگان دمکرات یا دولتی مستقل و جامعهای آزاد گفته شود تا زمانیکه مردم آنرا رعایت نکنند این قانون فقط در صندوق خانه قانون اساسی گرد و خاک می خورد. آن زمان که ما نا تنها رشوه خوار را انتقاد میکنیم بلکه خود رشوه نمیدهیم این حرکت خود انتخابی است که به صلح و برابری کمک میکند و استخوان بندی قانون اساسی را تدریجاً محکم مینماید.
حال با دولتی سر و کار داریم که خود رشوه خوار است هر چند فریاد مبارزه علیه آنرا میدهد تا زمانیکه ما با حرکات خود چه بیتفاوت، چه برای جلو رفتن کارمان رشوه میدهیم عملاً با استبداد همیار شده هر چند از صبح تا شب به این رژیم انتقاد و ناسزا بگوییم.
تجاوزات وحشتناک آنچنان ما را اسیر میکند که اهمیت حرکتهای بسیار کوچک را نادیده می گیریم. جوانی که دزد، معتاد و آدمکش است خیلی زود به چشم میخورد، در اذهان میماند که هم خطر برای خود ، برای خانواده و کلّ جهان است. اما جوانی که سالم است و متجاوزگر نیست به چشم نمی آید که این خود هدیه بزرگی برای جهان است. انسانی که سعی میکند با حرکات خود زیانش را به خود و دیگران کم کند، انسانیست که در خود شک و سوال و تغییر را میپذیرد و با هر حرکتی در سرنوشت خود و مردم شریک هست. این انسان با نخریدن کالاهای که از بردگی و کار اطفال است به جنایت بشری نه گفته و از تولید آن جلوگیری میکند. این انسان با نخریدن ماشینهایی که آب و هوا را آلوده میکند از مسموم شدن طبیعت و محیط زیست جلوگیری میکند. این انسان با جلوگیری و کنترل کلمات خشونت آمیز و توهین آمیز جلوی کشتارها را خواهد گرفت، با نخریدن محصولات شرکتی که در شکنجه و اعدام دیگران با رژیمی همکاری میکند قدمی برای صلح و دمکراسی برداشته است.
صلح و برابری اکنون
این حرکات که روزانه میلیونها بار از مردم و میلیاردها بار در کلّ جهان صورت میگیرد خود انتخابی است که ارزش تدریجی دارد و میتواند پایه محکم ارتباطات انسانی باشد و احتیاجی نیست تا منتظر انتخابات چهار ساله یا انقلاب یا کودتا یا تغییر حکومتها بمانیم. این انتخابات واقعیتی است روزانه که در اکنون صورت میگیرد و در تمام جریانات ارتباطی انسان حضور دارند، میخواهد با مردم در حال در اکنون شرکت کند نه در آیندهای نا معلوم. آنهایکه برای صلح و دموکراسی و برابری فعالیت میکنند اگر در انتظار تغییر کلی باشند همان میشود که هزاران سال است انجام شده، پایهها دست نخورده باقی میماند و صورتها تغییر و مکررا در انتظار ناجی هر نوع همکاری را با خودرا از او میگیرد. این انرژی و زحمت را برای تغییر کلی و ناگهانی در راه حلهای بسیار ساده فرمولبندی میکند و حرکت کوچک و عملی در حال را نادیده میگیرد و ارتباطش را از کلّ جامعه قطع و برای آینده نگری به شیوهای عمل میکند که بحرانش در تفکر باقی میماند و نیروهای سرشار جامعه را منفعل کرده و به همپاشیدگی و نابودی کمک میکند.
اما این انرژی، فعالیت و انتخابات روزانه که در بطن جامعه زنده میباشد خود پایه صلح و دموکراسی و برابری را مهیا میکند و چون تدریجی است که تکمیل میشود نه اینکه ظرفی خیالی پر و کامل که میخواهد دیگران را نجات دهد و از بستر تجربه خود مردم دور است آموزش و یادگیری از هم را مهیا نمیکند. این عقل کلّ که دولت و
رئیس جمهورش را در درون یا برون از مرز انتخاب میکند نه تنها خود را از ارتباط به خاطر شیوه مبارزه و تفکر از مردم دور کرده بلکه صلح و دموکراسی را در آیندهای بیا ن میکند که اگر سر کار هم بیاید پایین آمدنش خود جنایتی خونین است. این عقل کلّ حاضر نیست برای صلح و دموکراسی و برابری هم اکنون شرکت کند و در حرکت روزمره و انتخابات کنونی به سوال های نو برسد. اصولا امیدی به قدمهای کوچک و انتخاباتی که میلیونها بار اکنون صورت می گیردندارد بلکه اعتقاد به رهبری. به آینده و نابودی متجاوزین دارد.
بجای رهبری قوی
حرکتهای سنجیده فرد
و ارگانهای محکم دموکراسی ،برابری صلح اکنون
هر حرکتی که دران با مخالفین خودمان سنجیده رفتار کنیم میتواند در رشد دموکراسی و صلح کمک کند، همینکه فردی کمک میکند تا دیگری بتواند حرفش را بزند این خود انتخابی است که نظرات مختلف را میدان میدهد تا در کنار یکدیگر مسالمت آمیز زندگی کند این مجموعه حرکات خودشان انتخاباتی هستند که در درون جامعه تاثیر تدریجی دارند و استخوان بندی فرهنگ اجتماعی را نیرومند میکند تا بتواند خود را در درون جامعه بصورت ارگانی مستقل و مدنی سازماندهی کند مشخصه این ارگانها- استقلال فرد و حرکتهای سنجیده برای صلح و دموکراسی و برابری ، هم دفاع و هم تکامل تدریجی آن است که هر فرد خود ارزشی دارد نه بیشتر و نه کمتر از دیگران.
هم رهبر خود است هم مسئول خود، هم در زندگی دیگران تاثیر دارد و احتیاجی به قهرمان و رهبر ندارد، بلکه نماینده منافع خود و دیگران است(نه خود تنها نه دیگران تنها )اگر نمایندهای برای ارگان انتخاب میشود. نماینده برخواسته شده از حرکتهای روزمره برای برابری صلح و دموکراسی است نه تصمیم گیرنده بجای دیگران. این ارگان خود باید بتواند در هر لحظه نماینده خود را پایین بیاورد اگر میخواهد مشخصه یک ارگان مستقل را داشته باشد. در حرکتی حتی کوچک باید افراد پشتیبانی شوند ؛ برای مثال در ارگان " مستقل دفاع از بیماران" اگر دکتری بیماری را نپذیرفت باید ارگان از بیمار حمایت کند تا بدون مداوا روبروی بیمارستان چون پول ندارد از بین نرود. هم حمایت فردی هم جمعی میتواند مبارزات را گسترش داده و همبستگی دیگران را جلب کند.
برعکس اگر پزشکی از طرف رژیم تحت تعقیب قرار میگیرد چون انسانی را مداوا کرده که باید مداوا نمیشد و یاران رژیم حق تقدم دارند، باید این پزشک حمایت فردی و اجتماعی شود تا انسانها خودشان را تنها احساس نکنند ونشان دهند در حرکت روزانه چقدر بداد هم میرسند و همبستگی را در تمام سطوح ، ایجاد کار، مبارزه با فقر و غیره حس کنند. اگر جوانی خودکشی میکند یا شکنجه میشود یا کشته میشود باید با ایجاد ارتباط با خانواده این قربانی به ارزیابی اجتماعی و انسانی دست زده حس شود که من و ما تنها نیستیم که هر فرد مسئول نابودی دیگری است. اگر در حرکتش بیطرف اسیر روزمرگی باشد و به حمایت از این ادامها بر نخیزد. این ارگانهای مستقل به شیوه صلح و دموکراسی متصل میباشند و هدفشان برابری است که در جامعه اکنون صورت میگیرد نه فردا. فردا را باید در امروز بررسی کرد. این ارگانها مستقل عمل کرده نه وابستگی به رژیم را قبول دارند و نه به اپوزیسیون. مستقل چون در آن هر فرد آزاد است از حرکت فردی حمایت میکند و هدفش به قدرت رسیدن نیست بلکه سازماندهی کردن حرکتها و انتخابات روزانه مردم است و برای مشکلات جاری در اجتماع که در حال بوجود آمده(چه نظری چه خود بخودی وتجربی .) قبول نکردن این ارگانهای مستقل از طرف دولتهای دیکتاتوری چیز عجیبی نیست، عجیب زمانی است که رهبران و احزاب و سازمانهای سیاسی خود گردن ننهند،چرا که خود بیشتر از دیگران به محیط باز، دموکراسی و صلح احتیاج دارند (بیشتر از تفکرت مسلط در جامعه) ، اتفاقا احزاب سیاسی باید به استقلال این ارگانها بها بدهند همانطور که خود مستقل عمل میکننند این استقلال را حمایت میکنند.تا این ارگانها بتوانند در کنترل دولت وارگانهای دیگر شرکت کنند . چون این احزاب سیاسی که هدفشان به قدرت رسیدن است اگر دمکرات عمل کنند بیشتر از تفکر مسلط به نفس احتیاج دارند. این ارگانها قصدشان حمایت از حرکت همبستگی و کنترل خشونتهای جاری است نه رسیدن به حکومت. برای کنترل نابسامانیها دولتها و پارلمان و اپویسیون کافی نیست بلکه فعألیتهای سنجیده فرد و سازمانهای مدنی و مستقل همانقدر اهمیت دارد که ارگانهای رسمی دولتی و اپوزیسیون
مثلا"کمپین یک میلیون امضا"برای برابری زن و مرد، یک ارگان است که از فرد شروع شده و با سازماندهی خود برای این مشکل به میدان آماده و این حرکت را در حال انجام میدهد و منتظر مدینه فاضله سازمانها و رهبران نشده بلکه خود را کمتر از دیگران نمی داند و عملا با شیوه صلح وارد تغییر نظرات مرد سالاری میشودچون میدان این همبستگی در احزاب و در دولت وابستگی فکری و مالی دارد باید فرد خود عمل کند. این مدینه فاضله هیچ وقت بوقوع نخواهد پیوست.که احزاب و دولتها فریاد میزنند چون هر عملی در وابستگی و سازماندهی دولتی صورت بگیرد جلو رشد استقلال و دموکراسی و صلح و برابری را میگیرد، چون از تجربه فردی سرچشمه نمیگیرد و مردم در آن به تمرین مدارا و دمکراسی و صلح نمی رسند. اما در حرکات و انتخاب روزانه مجبورند انتخاب کنند اگر این انتخاب در حال تمرین بطرف صلح و دموکراسی و برابری بینجامد به زندگی مسالمت آمیز و همبستگی کمک میکند. اگر احزاب سیاسی هوشمندانه به حمایت این ارگانها نه به وابسته کردن آنها دست بزنند این نزدیکی شرایط درونی این احزاب را هم به دموکراسی و صلح و برابری نزدیک میکند. میتوانند از این تجربیات میلیونی روزانه استفاده کرده و وارد مرحله دیگری از تنوع برسند که دور از مردم نمانند، در غیر این صورت وارد بنبست قدیم شده اگر هم بدون همبستگی با ارگانهای صلح و دموکراسی و برابری به قدرت برسند تبدیل به ضد خود خواهند شد. اصولا ریشه بحران در تفکر است نه در افراد یا سازمانها ، این بحران احتیاج به بازنگری دارد به انتقاد کلی از نظرات کهنه و. تفکری که خود را نماینده حق میداند و بدون شک و سوال تازیانه میزند. این فرهنگ جاری احتیاج به بازنگری دارد که ترس از صلح ندارد و برای برابری احتیاج به نقد خود دارد نه فقط نقد دیگران. این نقد نباید خود را به خوب و بد وابسته کند بلکه باید شرایطی بسازد که به خوب و بد کمتر نیاز باشد ،رفتار خوب در برابر بدان در تاریخ بشر رفتاری انتقامی است و مانند رفتار نژاد پرستانه و فاشیستی در برابر بد به انفجار میرسد ، خود را پاک و معصوم و خوب میداند و برای میدان داری احتیاج به شیطان به خیانتکار دارد، یادش میرود که خودش بدون وجود اهریمن نمیتوانست وجود داشته باشد. اما در حوزه روابط صلح و برابری ایجاد شرایط مهمتر از خوب و بد است. شرایط صلح ایجاب میکند که از وجود خوب و بد کمتر استفاده شود، این شرایط به گفتگو و اعتماد احتیاج دارد.
به اعتمادی که قابل کنترل باشد ، اصولا کنترل رابطه ناهنجاری در فرهنگ ما دارد ولی اعتماد رابطهای روحانی و بالا، اما خود اعتماد عوارض وحشتناکی در جامعه بوجود آورده. اعتمادبدون کنترل به دیگران وبه رهبران به معنی از دست دادن هر گونه حضور فردیت انسان ایرانی شد که برایش سالها خونریزی و نابودی ببار آورده و میاورد.اعتماد بدون کنترل نابودی فردیت است که خود را هیچ میگیرد و دیگری را به عرش میبرد اعتماد، شک و کنترل را نمیتوان از هم جدا کرد. جدایی آن خودکشی تاریخی است، که هزاران سال است دنیایی بوجود آورده ایم که قدرت گفتگو را از ما گرفته و وقتی باهم هستیم به محض گفتگو از هم جدا میشویم یا همدیگر را نابود میکنیم چون تمرین قبول اختلاف را نداریم یا در شک باقی میمانیم یا در اعتماد. ما احتیاج به سوالهای نو داریم و جوابها باید به سوالهای نو میدان دهند.
۶-۷ میلیارد انسان کنونی روی زمین برای اعمال صلح آمیز یا خشونت آمیز خود جواب و توضیح دارند ولی مشکلات روز به روز بیشتر شده و جواب مشکل را حل نمیکند جامعه بشری برای روبرویی با این جنایتها احتیاج به سوالهای جدید دارد، سوالهای بدون جواب. و مابین کلیه تضادها,به دمکراسی و صلح میدان میدهد تا برابری همراه مدارا به حوزه اجتماع نزدیکتر شود.
تفکر آزاد است انتخاب کند ، که میخواهد برای سلامتی و استقلال، با صلح همکاری کند یاباخشونت. اما خشونت چون حاضر به همکاری نیست استقلال خود را از دست میدهد. آزاد است اکسیژن را نخواهد و در گاراژ درب بسته ماشین را روشن کرده و با گازکربنیک خودکشی کند. اگر میخواهد به زندگی مسالمت آمیز وارد شود مجبور است با اکسیژن همکاری کند، مجبور است با گیاهان ( با خود و همسایه ) و اشیائ و حیوانات همکاری کند. انسان مجبور است برای استقلال به انتخاب و همکاری دست بزند. جسارت چند زن در تهران که برای حمایت از حیوانات ، ستم به خران را دیده و در دادگاه شکایت کردند قابل تقدیر است. انتخابی است که نمیتواند بار اضافی خارج از قدرت خران را قبول کند و در شکایت خودشان تاکید داشتند که حتی به خران آذوقه نمیدهند همه خران باید خودشان در زبالهها پی غذا بگردند. این چنین روحیه و انتخابی که به حمایت حیوانات دست میزند و فردی که داوطلبانه سگها را پناه میدهد و نمیگزارد تا با سم یا با گلوله سگها را بکشند، انتخابی است که به نفع انسان تمام میشود، چون این فرد هم حاضر نخواهد شد که تجاوز به انسانها را قبول کند.(در جامعه ای که سنگباران سگها عادی است ،سنگباران انسانها هم عادی میشود) این روحیه انتخاب که حاضر نیست به گیاهان سم بزند و این سم را وارد آب و سبزیجات کند این روحیه انتخاب، به سلامتی همگانی فکر میکند.چون میداند این سم دوباره به صورت غذایی که از سبزیجات و حیوانات تهیه میشود به انسان بر میگردد.(همچنین خشونت و صلح) ما با انتخاب صحیح و خرید مواد غذایی سالم نه تنها به سلامتی خودمان بلکه به سلامتی محیط زیست و به آدمهایی فکر میکنیم که حاضر نیستند سم وارد زمین بکنند و میدانیم که انسانهای بسیاری هستند که از این به مسولیتی آلرژی گرفته و نمیتوانند زندگی درستی داشته باشند یا اینکه بیماری را با خود حمل میکنند. استقلال وابسته به حرکت و انتخاب مااست که در عمل روزانه برای چه چیزی چه کسی چه کیفیتی تصمیم میگیریم. جامعه آزاد و مستقل احتیاج به کار و کوشش دارد. کوشش روزانه ما هم فردی است هم اجتماعی ،همانطور که برای ماشین و خانه خود کار میکنیم، آزادی و دموکراسی همه احتیاج به کوشش وکار دارد. برای این مبارزه باید حاضر باشیم حالا، اکنون به انتخاب دست بزنیم اگر میخواهیم به صلح و برابری و دموکراسی برسیم، جامعه ما نشان داد علیرغم همهٔ ضعفها لیاقت آنرا دارد که به گذشته خود نقادی کند،منتظر رهبران نماند، برای دمکراسی و صلح و برابری راه خود را برود. هر فرد و هر کس میتواند خود مستقل عمل کند ولی این استقلال احتیاج به همکاری و همسویی دارد. همکاری است که این استقلال را به فرد میدهد که تنها نیست و میتواند با وجود همه اختلافها هم در اختلاف وحدت کند هم در نقاط مشترک، قبول اختلاف فکر شرط مدارا و نگهبانی این استقلال است که زندگی مسالمت آمیز را بوجود میاورد. احزاب سیاسی بدون استقلال خود و استقلال سازمانهای مدنی و همسویی و همکاری با صلح و برابری به دمکراسی نخواهند رسید، اگر در انتخاب میلیونی روزانه شرکت نکنند ضربه پذیر میشوند. همانطور که تاریخ به ما نشان میدهد، اپوزیسیون قادر به نگهداری خود و دیگران نبوده هر چند انهدام درونی و بیرونی آن بحران در تفکر خود است نه در جنایت کار بودن قدرتهای بومی و جهانی ( اصولا قدرت جنایتکار، از بیطرفی و جنایتکاری فکری و عملی فرد شروع میشود). برای رسیدن به انتخاب آزاد راه طولانی داریم اما انتخاب میلیونی روزانه ما پیش شرط انتخابات بزرگ هوشمندانه ما است.<
لحظاتی حساسی در تاریخ وجود دارد که از طرف هیچ حزب و سازمانی قابل ارزیابی نیست مثال جنبش بدون خشونت آلمان شرقی در سال ۱۹۸۹ و جنبش میلیونی و بدون خشونت مردم ایران در سال ۲۰۰۹. اگر از این نقاط حساس به نفع برابری و دمکراسی و صلح استفاده نشود میتواند تاریخ مملکتی را به قهقرا بکشاند.افرادونهادهای مستقلی که در انتخاب میلیونی روزانه شرکت دارند باید این وقایع را بعنوان یک فاکتور برای تغییر در نظر بگیرند همانطور که هر حرکتی خود یک انتخاب است اگرسنجیده استفاده شودمی تواندازحرکت میلیونی مردم که حساسیت تاریخی داردبهره برده چون تغییرجامعه را سریع می کند که تائیدی است به اینکه صلح و برابری شدنی است.
صلح و برابری اکنون
به صلح و برابری اکنون خوش آمدید
۱۳۸۸ آبان ۵, سهشنبه
۱۳۸۸ شهریور ۷, شنبه
هر حرکتی خودش یک انتخاب است
اختلاف فکر
من از اوباتومیگویم
سخنهایئ که باید گفت
بدلهای
بلبهایئ
که چون لبهایه من ازدرد لرزان است
ودردی راکه عضوی ناپسندبایالهای خود
به ماارزانی میدارند
بدان محصول ناآگاهی ماست
بدان محصول خودخواهی ماست
واین دردوشکنجه مرگ ونیستی
فقط آگاهی وهوشیاری توست
که آن رازشت میداند
جقدرخوبست که اوبااختلاف فکرخود
باتومیگویدسخن ازعشق
به عشقی پر توان اماسخن ازدرد
نه چون پیشتازخونینی
که عشق را
وحدت جان
وحدت فکرمیداند
چقدرخوبست که اوزندگانی را
باردهرسرکوب معنی میکند
قبول اختلاف فکر
قبول آزادی خود
دیگران است
قبول وحدت جان
وحدت فکر
قبول اعدام اختلاف است
قبول اعدام دیگران است
کاویس کاوان
اشتراک در:
پستها (Atom)